زندگی نامه و مشخصات شهید محمدحسن کارگرمصلحی
شهيد شيخ حسين كارگر(مصلحي) در سال 1342 در خانواده اي مستضعف در نعمت آباد تهران به دنيا آمد و به لحاظ شغل پدرش در سال 1344به شهرك ورداورد آمد و تحصيلات خود را تا پايان دوره متوسطه و اخد ديپلم به پايان رسانيد و به علت علاقه مفرطي كه به شغل طلبگي داشت به حضور فرزند عاليقدر آيت الله بروجردي رسيد و در اين ميان كلاس هاي خطاطي و انگليسي را نيز به پايان رسانيد .
شهيد بزرگوار در سال 1359 موفق به اخذ ديپلم گرديد و بلافاصله به قم رفتند و براي فراگيري امور و علوم ديني ساكن گرديد .در سال 1362 براي تبليغات به جبهه اعزام و پس از برگشت سه ماه ديگر به اصرار خودش به جبهه به عنوان رزمنده و سپس با استعداد زيادي كه داشت در سال 1365 موفق به مرحله درس خارج فقه گرديد .
در اواخرسال 65 پس از دوره آموزش نظامي به عنوان خدمه خمپاره 120 مشغول رزم و در نمك با همين اسلحه عمليات مهمي را انجام داده و در جبهه فاو به عنوان مسئول چند خمپاره از طرف فرماندهي منصوب گرديد . رزمنده مجاهد پس از بازگشت از يك مرخصي تشويقي در يك عمليات شناسايي كه در كربلاي 1 اعزام شده بود و در سحرگاه مورخه 2/4/65 به اتفاق همتاي رزمنده خود هدف دشمن قرار گرفت و به خيل شهداي انقلاب اسلامي پيوست .
محضر مقدس و مبارك برادر عزيزو ارجمندم حسن سلام عليكم :
با عرض تبريك و تهنيت به مناسبت عيد سعيد و خجسته فطر كه ؟؟؟يك موجود فناپذير و خاكي دست از ضيافت و دعوت الهي مي باشد و عيد مصفا شدن دست و مطهر شدن از رجس و رجز و همه پليدهاي دروني كه احياناْ در قلوب ما و همه رسوخ نموده بوده است و عيد تطهير شدن و تولي جستن به قرب و رضاي خدا سبحان و متعال مي باشد و به شما ميمنت و تحنيت عرض مي نمايم . و پس از درود و سلام به پرچمدار شهيد توحيد اباعبداله (ع) و آخرين امام معصوم و مصلح منجي بشريت حضرت بقيه الله العالمين روحي و ارواح العالمين له الفداه و قائده و زعيم كبير انقلاب اسلامي ايران كه به حق نيابتعامه از جانب حضرتش را به عهده دارد و با درود و سلام به مهاجرين و مؤمنين و مهاجرين في سبيل الله سلام الله عليهم اجمعين.
و با عرض سلام به محضرتان صحت و سلامتي كامل جسمي و روحي شما برادران عزيز را از خداي متعال خواهان و خواستارم و اميددارم كه لقاء وجود شريف حضرتعالي جهت انجام وظيفه و خدمت به اسلام و مسلمين و جوامع اسلامي از هر گونه آفات و تيليغات ارضي و سماوي مصون و محفوظ و مؤيد بوده باشد و توفيق بيش از پيش شما را نيز از صميم قلب از خداي منان قادر عظيم استبداد و مسئلت مي نمايم .اميد است موفق باشيد . اخوي حسن اگر جوياي حالات اين حقير برادر كوچك خود محمد حسين قرار داشته باشيد صحت و سلامتي كامل برقرار است و اميد است شما نيز همين گونه باشيد . اخوي حسن خيلي مشتاق زيارت چهره شما مي باشم و هيچ گونه حزن و اندوهي در كار نيست جز دوري از چهره منور شما برادر محترم و عزيزم كه آن هم اميد است با دست پر توان شما رزمندگان موحد اسلام و فضل و عنايت خداي كريم مجيد اين حجاب و پرده اي كه بين ما و شما حائل شده است و ما را از ديدار و زيارت شما محروم نموده است و از ضيافت شما بدور داشته است از ميان برداشته شده و خداي متعال ما را به زيارت شما نائل گرداند كه از چهره و سخنان شما پند بگيريم . اخوي حسن من در تاريخ 13/3/65 بود كه متوجه شدم شما به جبهه و به منطقه اهواز آمده ايد و خيلي نگران شدم از سويي و خيلي مسرور و خوشحال شدم از سوي ديگر كه نگرانيم به خاطر حال الهه و صغري با آن موقعيت آنهاست و خوشحاليم به خاطر اين كه بالاخره سعادت نصيب حالتان شده است و باعث افتخار است نه غرور . اخوي حسن ولي آدرس شما را نداشتم از سويي و از سوي ديگر لشگر ما آماده باش خورده است و من هم قرار بود به فاو بيايم با سمت مسئول قبضه و برادر رسولي هم معاونم باشد ولي بلافاصله ما را به مهران برذدند كه انشاءالله همين روزهاست صداي شوق زده رزمندگان اسلام با رمز حمله به گوش شما برسد . حسن بالاخره ما را به عنوان مسئول قبضه نموده اند و اين از الطاف آنهاست نه از لياقت ما . بالاخره ما خودمان را لايق چنين كارهايي و مسئوليت هايي نمي دانم و حسن باز از همين جا خداحافظي بكنم كه شايد من مشتاق به لقاء محبوب الله ديگر به ؟؟؟ شما نرسم . حسن جان من دو تا نامه براي صغري نوشته ام و سفارش الله را نموده ام و تو نيز آدرسم را كه داري اگر هم نداري پشت نامه برايت مي نويسم و حتماْ حتماْ برايم نامه بنويس و وضعيت و مسئوليت خودت را برايم بگو حسن من با اجازه شما هم ماشين در اختيارم هست و هم مي توانم به اهواز بيايم ولي من هرگز با ماشين بيت المال و مسئوليت براي انجام امور شخصي كاري نخواهم كرد . و لذا فقط شما نامه برايم بنويس در ضمن محمد پسر عمو را هم ديدم در دزفول كه با هم عكس هم گرفته ايم و چه عكس هايي هم شده است حسن جان بالاخره دنياست و معلوم نيست من تا به كي با داشتن مسئوليت و آماده باش خوردن در منطقه باقي بمانم ولي تو 45 روز بيشتر نباش كه من ترجيح مي دهم تو بروي ولي حسن دلم مي خواست ابوي بيايد و مخصوصاْ در واحد خودمان باشد و آخر پيري با سعادت شود و عاقبت بخير الله هنوز برايش نامه ننوشته ام كه بيايد ولي تصميم دارم اين دفعه برايش نامه بنويسم تا بيايد و من ديگر عرضي ندارم سلام مرا به همه دوستانت برسان .
شهدای همنام و مشابه با شهید محمدحسن کارگرمصلحی