زندگی نامه و مشخصات شهید رضا افراسیابی
شهيد رضا افراسيابي در سال 1344 در يكي از روستاهاي نهاوند متولد شد و در همان سنين كوچكي به تهران آمدند و از زمان كودكي از شجاعت فراواني برخوردار بود . ايشان توانستند تحصيلات خود را تا سال دوم راهنمايي در شهر قدس به پايان رسانيد و در زمان اوج گيري انقلاب اسلامي در تمام راهپيمايي ها و تظاهرات شركت فعال داشت. و بعد از پيروزي انقلاب در پايگاه مقاومت بسيج ثبت نام نمود و مشغول به خدمت و پاسداري از اسلام و انقلاب شد و پس از شروع جنگ تحميلي علاقه شديدي براي رفتن به جبهه داشت و چندي بعد توسط بسيج مركزي كرج به آموزش نظامي رفت و بعد از آموزش مدت چهار ماه در حفاظت شهري بود كه بعد از مدتي هميشه به فرمانده اش اصرارمي كرد كه مرا به جبهه بفرستيد و مأموريت حفاظت كه تمام شد فرداي آن روز به جبهه اعزام شد و در عمليات مقدماتي والفجر شركت نمود و با پيروزي به آغوش خانواده بازگشت و هنوز مدتي از برگشتن نگذشته بود كه دوباره به جبهه رفت و در عمليات والفجر 1 توسط تركش خمپاره مجروح شد و وقتي كه از بيمارستان برگشته بود هر كس از او مي پرسيد رضا جان چي شده ميگفت چيزي نشده ناراحت نباشيد . مدتي كوتاه در خانه بود كه توسط سپاه كرج از او خواستند تا در طرح شهيد باقري برود كه رضا در اولين دوره طرح آموزشي به جبهه رفت و در والفجر 3 و4 فرمانده بود كه بعد از مدت 3 ماه به خانه آمد . مدتي بعد دوباره به جبهه رفت و در والفجر 5و 6 شركت نمود در همين عمليات مجروح شد كه به بيمارستان منتقل شد و حدود يك ماه به او مرخصي دادند كه رضا بعد از سه يا چهار روز طاقت نياورد و با همان حال مجروحي كه داشت به جبهه رفت و در عمليات خيبر در جزيره مجنون در تاريخ 19/12/62 بر اثر اصابت گلوله به پيشاني به درجه رفيع شهادت نائل آمد .
و لا تحسبن الذين قتلوا في سبيل الله امواتا بل احياء عند ربهم يرزقون .
اي مؤمنان مپنداريد كساني كه در راه خدا كشته ميشوند مرده اند بلكه آنان زنده اند و نزد خداي خود روزي ميخورند .
اينجانب رضا افراسيابي داراي شماره شناسنامه 305 متولد سال 1344 وصيت خود را به نام خداوند در هم كوبنده ستمگران آغاز مي كنم . در متن وصيتم اولاْ به پيشگاه مقدس امام زمان (عج) يگانه منجي عالم بشريت و نائب بر حقش حضرت آيت اله العظمي را امام خميني سلام و درود مي فرستم و با سلام و درود به خانواده هاي شهدا و معلولين ، مجروحين و با سلام و درود به رزمندگان كفر ستيز اسلام در تمامي جبهه هاي حق عليه باطل .
از خداوند متعال مي خواهم زندگي مرا مادامي قرار دهد كه براي اسلام ثمر بخش باشد و بميرانم وقتي كه مردنم از زندگيم ثمر بخش تر باشد.
وصيتم به امت شهيد پرور و حزب اله اينست كه وصيت من راه من است . وصيت من ، تو اي پدر بزرگوارم اينست كه در مرگ و شهادتم ناراحت نباشيد ، زيرا كشته شدن من در راه خدا و دين است و باري وصيتم به تو مادر مهربانم اينست كه براي من گريه نكنيد و داغ يك قطره اشك را در دل منافقان از خدا بي خبر بگذاريد مي دانم كه براي من چه مشقت هايي كشيده ايد ، من از شما ميخواهم كه مرا حلال كنيد چون من نتوانستم خدمتي آنچناني براي شما بكنم و از برادرانم و خواهرانم عاجزانه مي خواهم كه اين بنده حقير نتوانستم دين خود را نسبت به شما عزيزان ادا كنم و اميدوارم كه مرا ببخشيد و از شما مي خواهم كه حسين وار و زينب وار زندگاني را دوست داشته باشيد تا پاسدار حرمت خون شهيدان گران قدر اسلام و انقلاب باشيد .
و برادران عزيز از شما مي خواهم جبهه را خالي نگذاريد و هميشه پيرو خط امام باشيد و از كليه فاميل ها و دوستان و آشنايان عاجزانه طلب مغفرت ميكنم و از شما ميخواهم اگر سر قبر من آمديد براي من گريه نكنيد ، بلكه براي حسين (ع) گريه كنيد وقتي كه شما يقين داريد كه شهيدان زنده اند ، پس چه جاي گريه است . و من به خاطر خدا جهاد كرده ام نه براي چيز ديگري چون زندگي چيزي نيست جز عقيده و جهاد در راه عقيده گمان نكنيد كه آنان كه كشته شده اند مرده اند آنان زنده اند و نزد خدا روزي مي برند و از خانوادهام ميخواهم كه مرا در كربلاي ايران در بهشت زهرا به خاك بسپارند .
خدايا خدايا ستاره ها كه رفتند تو خورشيد را نگهدار
مبادا خويشتن را واگذاري امام كوفه را تنها گذاري
زخون هر شهيدي لاله رست مبادا روي لاله پا گذاري
آنان كه به ديدار خون رفتند بي سر ز بدن جدا مي رفتند
بارالها من نمي خواهم كه در بستر بميرم آرزو دارم كه در دل سنگر بميرم
بارالها من نمي خواهم كه در بستر بميرم ياريم كن تا براهت در دل سنگر بميرم
شهدای همنام و مشابه با شهید رضا افراسیابی