.
دوشنبه 22 ارديبهشت 1404.
امروز
May 12 2025.
برابراست با

 

 

زندگی نامه و مشخصات شهید غلامرضا مرتضوی

غلامرضا مرتضوی
---- 1366/10/12
1349/4/18 دزفول
اندیمشک اصابت ترکش
تصویر شهید غلامرضا مرتضوی

زندگی نامه غلامرضا مرتضوی

شهيد غلامرضا مرتضوي فرزند نصر اله در سال 1349 در شهر قدس به دنيا آمد از همان سن 6،5 سالگي در نماز جماعت مسجد محل شركت مي كرد و تكبير مي گفت . تحصيلات ابتدايي و راهنمايي را در مدرسه اي در نزديكي منزل گذراند و انس و الفتي عجيب با قرآن داشت و آن را با صدايي زيبا تلاوت مي كرد و چندين بار در مسابقات قرآن شركت كرد و رتبه هايي نيز دريافت نمود . سال اول دبيرستان بود كه براي اولين بار به جبهه رفت و همان جا بود كه تصوير زندگي اش در آينده ترسيم شد و كلاس و درس را رها كرد و براي يافتن آنچه كه به دنبالش بود و براي خدمت به جامعه اش وارد بهداري ارتش شد ولي محيط آنجا را ناسازگار با روحيه خود يافت و پس از مدتي كوتاه رهايش كرد . و مدتي بعد براي تحصيل علوم ديني به قم رفت و همان جا ماندگار شد گويا گمشده اش را در حجره 21 مدرسه قديريه قم پيدا كرده بود . ايشان مجدداْ تصميم به عزيمت به جبهه مي گيرد قبل از رفتن به جبهه از همگي دوستان و آشنايان خداحافظي مي كند و به همراه يكي از ياران صديقش به شيراز مسافرت كردند پس از بازگشت از سفر به همراه جمعي از روحانيون ثبت نام شده و در تيپ 84 امام جعفر صادق (ع) راهي ديار يار شد و به علت علاقه شديدش به ام الائمه حضرت زهرا(س) در شب شهادت ان بانوي بزرگوار مصادف با سيزدهم دي ماه سال 1366 در منطقه انديمشك دعوت حق را لبيك گفت و به ملكوت اعلي شتافت . لازم به ذكر است كه ايشان را ابتدا به جبهه نمي فرستادند و مي گفتند كه سنت كم است ايشان با اصرار زياد و اين كه به وسيله يكي از دوستانش شناسنامه اش را يك سال بزرگتر مي كند و پانزده سالش مي كند و به اين ترتيب به جبهه مي رود .

دل نوشته ای از شهید:

به نام يگانه معبود بي همتايم . پروردگاري كه مثل او هرگز نبوده و نخواهد بود . هم او كه انسان ها را آفريده و به آنها راه خوب و بد را نشان داده . خدايا نمي دانم چگونه سخن آغاز كنم با حمد و ثناي تو اگر بخواهم حمد تو را به جاي نياورم كفران نعمت كرده ام و اگر بخواهم ابتداي سخنم با حمد و ثناي تو آغاز شود حتي اگر هزارها و بيشتر از اين دريا بود و آنها جوهر قلمم كه همانا هزارها برابر بيشتر از درخت هاي كنوني و همه آسمان ها و زمين ها دفترم باز اين دفتر ناتمام مي ماند چرا كه اگر من بخواهم يك شكر براي يك نعمت تو به جا آورم از بدو ظلمت تا محو جسماني آن بيشتر هم وقت لازم بود اما چه كنم ؟ اي محبوب من واي معشوق من اگر چه عشق هزاران آدمي در دلم باشد آن عشقي كه بيشتر از همه مرا مي سوزاند عشق توست و خدايا نمي دانم در نظر تو چگونه مخلوقي هستم .ولي اين را مي دانم كه تو همان معشوق دوست داشتني من هستي كه اگر مشاهده مي كني كه بر كس ديگري عشق مي ورزم و از ياد تو غافل بعد از اين كه در راستاي آميزشي زودگذر كام دلم را از آن معشوق چند لحظه اي مي گيرم باز به خاطرم مي آيد كه معشوقي ديگر دارم و به سوي تو مي شتابم و اين تو هستي كه باز مرا در آغوش مي گيري و به من محبت مي كني . هزارها بار برايم ثابت شده وقتي از ياد تو غافل مي شوم و تا به ديگري مي آميزم اين لذت اگر براي چند لحظه مرا شاد مي كند اما بعد از آن از او سير مي شوم و باز به سوي تو مي آيم تو همچنين وقتي در خلوت با تو به سر مي برم هيچ چيز نمي تواند مانع لذت بردن من از معشوقم شود تو هم اوني كه نمي خواهم سر از سجده ات بردارم و دوست ندارم كسي در اين هنگام مزاحمم شود .  آه كه چه قدر خوشحالم از اين كه عاشق موجودي شده ام كه زبانم حتي از بردن نام او هم قاصر است آن قدر تو را دوست دارم كه اگر مردم مرا ديوانه نمي پنداشتند در عدم رويئت آن قدر گريه مي كردم كه از چشمانم خون ببارد . اما در مقابلت ؟؟؟بد تركيب و خائن و هزاران صفت رذيله ديگر كه نمي خواهم كاغذم را كثيف كنم و ياد آنها كنم با آن ظاهر فريبنده اش مرا مي فريبد و مرا مشغول خود مي گرداند . آه كه مي خواهم اشك بريزم به حال پريشانم و براي همه پستي و رذالت را معشوق خود رها كرده و ملعوني را عاشق مي گردم . خدايا تو خودت مرا ببخش و از كوتاهي هايم بگذر چرا كه ت هم او هستي كه همواره بامني . اي زيباترين زيبايان اي بزرگترين بزرگان و اي ....خدايا نمي دانم آدميان چرا اين قدر كوته فكرند و كوته نظر . نمي دانم اينان ديگر چه معشوقي مي خواهند بهتر از تو ، از همه زيباتر ، از همه داراتر از همه باعظمت تر از همه ...تو را به ؟؟؟ كه بالاتر از آن چيزي نيست مرا با خودت و اولياءات مأنوس گردان .

والسلام علي من التبع الهدي

غروب يكشنبه غمگين مورخه 9/9/1365 در حجره 21 مدرسه قديري

بسمه تعالی

آنچه پشت این برگه نوشته شده صحبتهای یک عاشق با معشوق در خلوتگاهی مقدس است عاشقی که در قدر معشوق خود را می داند اما باز هم به او خیانت می کنید اما معشوق ولی معشوق بزرگ است .

به امید اینکه عشق عاشق معشوق را نیز دوستدار عاشق گرداند  

 

 

وصیت نامه غلامرضا مرتضوی

ان الله اشتری من المومنین انفسهم واموالهم بان لهم الجنه

به نام یگانه معبودی که غیر از او مایه پرستشی وجود ندارد وستایش فقط مخصوص اوست .

انچه را که می خوانید وصیت نامه یک بنده گنهکار است و اکنون از خدایش طلب مغفرت می نماید براستی که نمی دانم در روز خدا در مقابل خداوند چگونه جوابگو خواهم بود و هنگامیکه آن آیه قران (یوم تشهر لهم ارجلهم وایدیهم )ومصداق پیدا می کند نمی دانم که چه باید بگویم که چیزی برای گفتن ندارم ونمی دانم که اعضای بدنم چگونه ؟شهادت می دهند براستی چه اتفاقی خواهد افتاد وقتی چشمهایم بگویند او ما را وارد به گناه می کرد یا دستها وپاهایم بگویند این نفس حاطی وگنهکار ما را مجبور به انجام گناه می کرد و همین طور دیگر اعضای بدنم .

پروردگارا :اکنون بنده ای گنهکار با تو سخن می گوید که شمار گناهانش حساب ندارد اما این امید در دل اوست که من چقدر گناه کرده باشم محبت ولطف توبیش از آن که بتوان حساب کرد وسعت دارد .

خدایا از تو عاجزانه درخواست می کنم که در روز جزا زهرا را شافع ما قرار دهی چرا که این بدن عاجز وضعف طاقت تحمل جزای حتی یکی از گناهانش را ندارد .

اما خدمت پدر عزیزم سلام عرض می کنم پدرجان اگر لیاقت داشته باشم وشهید شوم شما خوشحال باشد چرا که خداوند پسرتان را طلبیده است و مرا ببخشید که نتوانستم حق شما را ادا کنم و از شما به خاطر زحمات فراوانتان تشکرمی کنم و از شما می خواهم مرا حلال کنید وپس از آن مادر عزیزتراز جانم از شما معذرت می خواهم چون هرگز حق شما را ادا نکردم حال اگر ؟آقا شما قرار گیرم نمی دانم چه به سرم خواهد آمد . چرا خوشحال کنیدواز شهادت من شادمان باشیدکه من به آرزویم رسیده ام خدمت برادر عزیزم ذبیح الله نیز عرض میکنم که مرا ببخشید چون شما را خیلی اذیت کرده ام امیدوارم در شهادت من گریه نکنید چون وقتی من خوشحالم شما نیز باید خوشحال باشید چرا که ؟؟؟ وسرور دارد ودیگر برادرانم نیز امیدوارم خداوند به شما در کارهایتان توفیق عنایت فرماید : از خواهرانم می خواهم که مرا ببخشید و در مرگ من شیون وزاری نکنید که این امر موجب ناراحتی من است امیدوارم روز جزا شافع شما حضرت فاطمه باشد از امت عزیزنیز می خواهم که امام را تنها نگذارید چرا که ایشان امانتی است الهی که اگر خدای نخواسته اتفاق بیافتد همه در برابر خدا مسئولیم از خانواده عزیزم خواهش می کنم که مرا در بهشت فاطمه و در جوار شهدا دفن کنید چرا که شاید بواسطه ایشان من نیز مورد رحمت قرار گیرم .

خوشبختانه من از مال دنیا چیزی ندارم اما آن مقدار ناچیز وسایل شخصی مقدارش را که مورد استفادا قرار می کیرد استفاده کنید وبقیه آنها را در خانه نگهداری کنید خداوند همه ما را مورد لطف قرار دهد

دوشنبه 3/6/65 جبهه های غرب

 

شهدای همنام و مشابه با شهید غلامرضا مرتضوی


با افتخار تقدیم می نمایم به شهدای پرافتخارشهرقدس بخصوص برادر عزیزم مجید کولانی

از عملکرد کدام اداره شهرقدس بیشترین رضایت را دارید؟

معرفی شهدای شهرقدس

ghodsi 51.jpg

آمار بازدید از سایت

1019553
امروز
دیروز
ماه جاری
ماه گذشته
بازدید کل
799
1933
15629
32334
1019553

آی‌پی شما: 3.138.105.128
امروز: دوشنبه، 23 ارديبهشت 1404 - ساعت: 09:02:28
logo-samandehi