غسالخونه کاووسیه
- توضیحات
- نوشته شده توسط مجتبی کولانی
- بازدید: 267
آقا یه خاطره داخل سایتتون خوندم و خودم یاد یه خاطره افتادم
پشت سردخونه اول شهر که یه منبع آب بزرگ داشت و قبرستون قدیمی کاووسیه اونجا بود و گمون کنم هنوز چندتا قبر هم همونجا هست.
یه قسالخونه بود
تک و تنها
الان میدان شهید نبوی انتهای خیابان سردخانه شهید فصیحی اونجاست
ما میرفتیم اونجا روح ببینیم
یه خانواده از تهران اومده بودن و اونجا ساکن شده بودن
مادرشون که خیلی خانم بود، دست پسرشو گرفت و آورد پیش ما و گفت: بچه ها این آقا مرتضی منه
خلاصه با ما رفیقش کرد.
ما هر بازی میکردیم، مرتضی میگفت الان میرم به مادرتون میگم
ما هم برای انتقام یه روز غروب بردیمش سمت غسالخونه قدیمی
یکی از بچه ها با ملافه سفید قایم شده بود داخلش
رفتیم و از پنجره نگاه کردیم.هیچی توش نبود و فقط همون سکوی کاشی شده مرده شوری دیده میشد.
گفتیم تاریک که میشه یه روح میاد میخوابه روی سکو.
مرتضی خندید و مارو کلی مسخره کرد
گفتیم وایسا نیگا کن
وایسادیم تا هوا تاریک شد. گفتیم مرتضی برو از پنجره نگاه کن.
رفیقمون خوابیده بود روی سکو.
مرتضی تا نگاه کرد .خشک شد و یهو رفیقمون با ملافه بلند شد و گفت مرتضی بیا بخورمت
بدبخت مرتضی غش کرد و افتاد
تا مدتها دیگه با ما بازی نمی کرد و شنیدیم شب ادراری گرفته.
واقعا ما ... بودیم.اسممو نمیگم چون ضایع میشیم. از شما تشکر میکنم.